چه سخت است اگر دریایی باشد در درون تو، اما اطرافت پر باشند از ماهی های کوچک حوض حیاط!
وه که چه حسی دارد ماهی کوچک رها شده از حوض به سوی اقیانوس ...
چه سلوکی خواهد داشت از عمق دالان های یک اقیانوس تا
آسمان
در سکوت خویش....
چه سخت است اگر دریایی باشد در درون تو، اما اطرافت پر باشند از ماهی های کوچک حوض حیاط!
وه که چه حسی دارد ماهی کوچک رها شده از حوض به سوی اقیانوس ...
چه سلوکی خواهد داشت از عمق دالان های یک اقیانوس تا
آسمان
در سکوت خویش....
بسم الله الرحمن الرحیم
اولین روز اردیبهشت که بهشتم شروع شد ،
مسجد جمکران ، صبح نیمه شعبان
با یک مهمان
.
مراقب شمعدانی هایت باش
اردیبهشت،
ماه عاشقی های بی ملاحظه است.....
**************************************************
پ.ن1: شمعدونی ها عاشق صاحباشونن...
پ.ن2: میشه شمعدونی کوچیک شما باشم؟ 🙃
پ.ن3: به یاد لحظات آغازین آن اردیبهشت آبی که مُهر مهرت را در آسمانها، بر دلم زدند....
گل هامو خشک می کنم
یعنی که دورم از گلم
هر شاخه رو ، در انتظار
هر روز ، بو بو می کنم
.
گل هاتو می چینم به راه
نزدیک تر شه ، فاصله
سرشاخه های یاد تو
تا اونور دنیا بره
نمی دانم تو مثل دریایی یا دریا شبیه توست؟
وسیع،
زلال،
آرام
و گاه طوفانی
بی قرار اما آرامش دهنده،
و البته گاهی دلهره آور...
زیبا ،
و عمیییییق...
.
تو مثل دریایی :
آبی...
آبیِ آبی...
تولدت مبارک!
دریای بیکران من،
همسرم
صدای زنگ قلبم باز ، امشب کرد بیدارم
گمان همسان هرشب من ، تورا درخواب می بینم
شب تحویل احساست که دنیا سبز می گردد
میان سردی دی ماه و من هم سفره می چینم
تعمق می کنی قدری ، میان سفره خالی
تبسم می کنی بر من ، بر عادت های دیرینم
به رسم عشق می خوانم برایت قصه فرهـاد
کم،کوتاه تا تلخی نگیرد کام شیــرینم
مجدد چشم می بندم به یک آن دگر اینم
میان سفره قلبم ، تو هستی اولین سینم
بسم رب النور
و امروز یکساله شدیم...
یک سال شد که جسم هامان هم، به هم پیوند خورد، در زمینی مقدس و در روزی مقدس...
اما خوب می دانیم که عمر پیوند جانمان بیش از یک سال است...
بهار من!
نمی دانم تو از جنس بهشتی یا بهشت با تو بهشت می شود که حتی اولین ثانیه های نزدیک شدنم به تو با تولد اردیبهشت همراه بود؟
اما یقین دارم از جنس نوری... که شب میلاد نور هدیه ات گرفته ام: نُورٌ عَلى نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ.
از جنس نوری که این چنین در اولین دیدار مرا جذب راهت کردی... و حال همسفرت شدم در همان راه...
بی شک از جنس نوری...
بهشت و بهارم!
در کنارت هستم تا پای جانم برای هدف بزرگت...
باهم،راه
تا ظهور، تا شهادت، تا بهشت رضوان...
(ان شالله)
درست یک سال پیش بود...
در چنین روز و ساعتی!
که کفش ها را درآوردم و قدم گذاشتم به سرزمین مقدس نگاهت...
که قدم گذاشتی به چشمانم....
درست یک سال پیش بود که یا علی گفتیم و در ابتدای مسیر شیب دار نورالشهدا، عشق آغاز شد...